مادر ایلان ماسک یک سوپر مدل معروف آمریکایی به نام می ماسک است که زندگی سختش موفقیت های فراوانی کسب کرده. در این مطلب از میهن پست او را بیشتر معرفی خواهیم کرد.
مادر ایلان ماسک یعنی می ماسک در سال ۱۹۴۸ میلادی در کانادا متولد شد. در دوران کودکی همراه با خانوادهاش به شهر پریتوریا، در آفریقای جنوبی نقل مکان کرد.
می به واسطه داشتن والدین بسیار ماجراجو و پرانرژی، تقریبا هر زمستان در جستوجوی شهر گمشده به بیابان کالاهاری (قاره آفریقا) سفر میکردند. آنها همچنین با یک هواپیمای تکموتوره دور دنیا را گشتهاند.
می در کتابش نوشته:
«من هرگز از سفرهایم در بیابان نمیترسیدم زیرا پدر و مادرم مراقبم بودند. حتی یک بار که با خود میگفتم کفتار حتما صورت مرا خواهد خورد، زیپ کیسه خوابم را کشیدم و دیگر کفتار نمیتوانست …»
می میگوید ما آموختهایم که در خانه زندگی راحتی نداشته باشیم. این همان کاری است که مردم برای موفق شدن باید انجام دهند. در سال ۱۹۷۰ میلادی، می با مردی به نام «ایرول ماسک» ازدواج کرد.
او یک مهندس اهل آفریقای جنوبی بود. وقتی می ماسک ۲۲ ساله بود هر سه فرزند خود را داشت. ازدواج آنها دوام زیادی نداشت و در سال ۱۹۷۹ به طور رسمی از هم جدا شدند.
در آن تاریخ، می به همراه سه فرزند خود از پریتوریا به دوربان (آفریقای جنوبی) نقل مکان کرد. او فقط میخواست از دست شوهر بد خود فرار کند. در ۳۱ سالگی، او یک مادر مجرد با سه فرزند کوچک بود.
می با مشاورههای تغذیهای در خانه و کار نیمهوقت به عنوان مدل کسب درآمد میکرد. او میگوید:
«من تقریبا همیشه برای خودم و فرزندانم لباسهای دستدوم خریداری میکردم. ما هرگز توان مالی کافی برای رستوران رفتن نداشتیم. تقریبا همیشه به فرزندانم ساندویچ کره بادامزمینی میدادم. بچهها این ساندویچ را دوست داشتند و نمیدانستند از سر فقر و بیپولی مجبورند همیشه این غذا را بخورند.»
در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، زندگی اتفاق ناراحتکنندهای برای می ماسک رقم زد. پدر فرزندانش با کمک وکیل و با نامردی، سرپرستی بچهها را گرفت و ایلان و کیمبل برای زندگی پیش پدر رفتند.
همسر سابق می ماسک هر سال به بهانههای مختلفی از او به دادگاه شکایت میکرد. این آزارها به حدی بود که هنوز یک هفته از دادگاه قبلی نگذشته، احضاریه دادگاه بعدی به دستش میرسید.
می در مورد روزهای تاریک زندگیاش نوشته:
«وقتی ایلان ۱۰ ساله بود تصمیم گرفت نزد پدرش برود و با او زندگی کند زیرا پدرش دایرهالمعارف داشت و من پول کافی نداشتم که این کتاب را برایش بخرم. همچنین پدرش کامپیوتر هم داشت که در آن زمان بسیار نادر و محدود بود و همین باعث شده بود ایلان عاشق آن باشد.»
وقتی ایلان کودک بود متوجه شدم او همهچیز میخواند و هر آنچه خوانده رابه یاد میآورد. او همیشه در حال جذب اطلاعات بود. ما در خانه ایلان را «دایرهالمعارف» صدا میزدیم زیرا هر آنچه در دایرهالمعارف خوانده بود را حفظ بود. همچنین او را «پسر نابغه» هم صدا میکردیم. هر چیزی از او میپرسیدیم بلد بود و همه این هنرها به قبل از اینترنت و فراگیری آن در جهان باز میگردد.»
منبع: businessinsider